بازکشت به آکادمی
شعر اندوه فقر از پروین اعتصامی

رخشنده اعتصامی، در روز 25 اسفند 1285 در شهر تبریز چشم به جهان گشود. رخشنده اعتصامی ملقب به پروین اعتصامی، شاعرایرانی بود. پروین به دلیل کار بردن، سبک شهری مناظره، از شاعران مشهور شده است. پروین اعتصامی از دوران کودکی به آموزش زبان های عربی و انگلیسی پرداخت. پروین از همان دوران کودکی، نزد پدرش، زبان عربی، زبان انگلیسی را آموخت و همچنین با نظارت پدرش و استادانی همچون ملک الشعرای بهار و دهخدا، سرودن شعر را آغاز نمود. او تنها یک اثر دارد و از وی به چاپ رسیده است. دیوان اشعار پروین، دارای 606 شعر شامل اشعاری درقالب های مثنوی، قطعه و قصیده می‌شود.

اشعار پروین اعتصامی، قبل از اینکه به صورت مجموعه و کتاب به چاپ رسیده باشند، در محله بهار و منتخبات آثار از ضیا هشترودی و امثال و حکم از دهخدا، چاپ می‌شدند. اشعار او در اولین چاپ، به موفقیت دست یافتند و این موجب شد برای چاپ های بعدی اشعار او، زمینه ای فراهم شود.

اندوه فقر از پروین اعتصامی

مضامین و معانی شهرهای پروین اعتصامی، نشان دهنده و توصیف کننده دلبستگی عمیق او به پدرش، استعداد و شوق فراوانش به آموختن دانش، روحیه ظلم ستیزی و مخالفت با ستم و ستمگران، حمایت از حقوق زنان و ابراز همدلی و همدردی با محرومان و ستم دیدگان است. از پروین اعتصامی به عنوان «مشهورترین شاعر زن ایران» یاد شده است.

شعر اندوه فقر از پروین اعتصامی

با دوکِ خویش، پیرزنی گفت وقتِ کار کاوخ! ز پنبه ریشتنم موی شد سفید
از بس که بر تو خَم شدم و چشم دوختم کم نور گشت دیده‌ام و قامتم خمید
اَبر آمد و گرفت سر کُلبهٔ مرا بر من گریست زار که فصل شَتا رسید
جز من که دستم از همه چیز جهان تهیست هر کس که بود، برگ زمستان خود خرید
بی زر، کسی بکس ندهد هیزم و زغال این آرزوست گر نگری، آن یکی امید
بر بست هر پرنده درِ آشیان خویش بگریخت هر خزنده و در گوشه ای خزید
نور از کجا به روزنِ بیچارگان فتد چون گشت آفتابِ جهانتاب ناپدید
از رنجِ پاره دوختن و زحمتِ رفو خونابهٔ دلم ز سر انگشتها چکید
یک جای وصله در همهٔ جامه‌ام نماند زین روی وصله کردم، از آن رو ز هم درید
دیروز خواستم چو به سوزن کنم نخی لرزید بند دستم و چشمم دگر ندید
من بس گرسنه خفتم و شبها مَشام من بوی طعام خانهٔ همسایگان شنید
ز اندوه دیر گشتن اندود بام خویش هر گه که اَبر دیدم و باران، دلم طپید
پرویزنست سقفِ من، از بس شکستگی در برف و گِل چگونه تواند کس آرمید
هنگامِ صبح در عوض پرده، عنکبوت بر بام و سقف ریخته ام تارها تنید
در باغِ دهر بهر تماشای غنچه ای بر پای من بهر قدمی خارها خَلید
سیلابهای حادثه بسیار دیده‌ام سیل سرشک زان سبب از دیده ام دوید
دولت چه شد که چهره ز درماندگان بتافت اقبال از چه راه ز بیچارگان رمید
پروین، توانگران غمِ مسکین نمی‌خورند بیهوده اش مکوب که سرد است این حَدید

منبع

شما می‌توانید با مراجعه به بخش تاریخ و ادبیات آکادمی انتیراپ با تاریخ و ادبیات ایرانی، مناسبت ها، شاعرها، شعرهای زیبای ایرانی آشنا شوید.

سامانه آنلاین خدمات حمل و نقل انتیراپ  

 
نصب برنامه nTirApp
افزودن به Home Screen