بازکشت به آکادمی
شعر دیگر نشنیدیم چنین فتنه که برخاست از سعدی

ابومحمّد مُشرف الدین مُصلِح بن عبدالله بن مشرّف متخلص به سعدی، شاعر و نویسنده شعرهای فارسی است. اهل ادب به این شاعر بزرگ ایرانی، لقب «استاد سخن»، «شیخ اجل»، پادشاه سخن و حتی به صورت مطلق لقب استاد داده اند. سعدی تحصیلات خود را در نظامیه بغداد گذرانده است. نظامیه بغداد از مهمترین مراکز علم و دانش جهان اسلام در آن زمان به شمار می‌آمد.

شعر دیگر نشنیدیم چنین فتنه که برخاست از سعدی

سعدی در سال 606 قمری برابر با 1210 میلادی، در شیراز چشم به جهان گشوده است. برخی از صاحب نظران تولد سعدی بزرگ را حدود سال ۵۸۵ هجری قمری می‌دانند.

شعر دیگر نشنیدیم چنین فتنه که برخاست از سعدی

دیگر نشنیدیم چنین فتنه که برخاست از خانه برون آمد و بازار بیاراست
در وهم نگنجد که چه دلبند و چه شیرین در وصف نیاید که چه مطبوع و چه زیباست
صبر و دل و دین می‌رود و طاقت و آرام از زخم پدید است که بازوش تواناست
از بهر خدا روی مپوش از زن و از مرد تا صنع خدا می‌نگرند از چپ و از راست
چشمی که تو را بیند و در قدرت بی چون مدهوش نماند نتوان گفت که بیناست
دنیا به چه کار آید و فردوس چه باشد از بارخدا به ز تو حاجت نتوان خواست
فریاد من از دست غمت عیب نباشد کاین درد نپندارم از آن من تنهاست
با جور و جفای تو نسازیم چه سازیم چون زهره و یارا نبود چاره مداراست
از روی شما صبر نه صبر است که زهر است وز دست شما زهر نه زهر است که حلواست
آن کام و دهان و لب و دندان که تو داری عیش است ولی تا ز برای که مهیاست
گر خون من و جمله عالم تو بریزی اقرار بیاریم که جرم از طرف ماست
تسلیم تو سعدی نتواند که نباشد گر سر بنهد ور ننهد دست تو بالاست

منبع

شما می‌توانید با مراجعه به بخش تاریخ و ادبیات آکادمی انتیراپ با تاریخ و ادبیات ایرانی، مناسبت ها، شاعرها، شعرهای زیبای ایرانی آشنا شوید.

سامانه آنلاین خدمات حمل و نقل انتیراپ 

 

نصب برنامه nTirApp
افزودن به Home Screen