بازکشت به آکادمی
شعر ارباب زمستان از شهریار

سید محمد حسین بهجت تبریزی متخلص به شهریار، شاعر برجسته ایرانی بود. شهریار در یک خانواده با اصالت بستان آبادی از روستای خُشکِناب، از میرآقا بهجت خشکنابی (پدر شهریار) و خانم ننه خشکنابی (مادر شهریار) در 11 دی سال 1285 در شهر تبریز چشم به جهان گشود. سید محمدحسین در 27 شهریور 1367 دار فانی را وداع گفت. شهریار قبل از مرگش وصیت کرده بود که او را در مقبرة الشعرای تبریز، به خاک بسپارند. 27 شهریور را به واسطهٔ روز درگذشت او «روز شعر و ادب ملی» نامیده اند.

غزل شماره 5 شهریار

محمدحسین بهجت تبریزی از شاعران ایرانی است که شعر را محلی نیک برای بیان اندیشه ورزی های ژرف نگرانه و پندآموز دانسته و تعداد زیادی از پندهای اخلاقی و تربیتی را در قالب های مختلف شعری نظیر قطعات، رباعیات و دوبیتی ها بازگو می‌کند. مخاطب این افکار و مفاهیم نیز نوع بشر و انسان در طول تاریخ است نه خطابی شخصی و منحصر به فرد.

شعر ارباب زمستان از شهریار

زمستان پوستین افزود بر تن کدخدایان را ولیکن پوست خواهد کند ما یک لا قبایان را
ره ماتم سرای ما ندانم از که می پرسد زمستانی که نشناسد در دولت سرایان را
به دوش از برف بالاپوش خز ارباب می آید که لرزاند تن عریان بی برگ و نوایان را
به کاخ ظلم باران هم که آید سر فرود آرد ولیکن خانه بر سر کوفتن داند گدایان را
طبیب بی مروت کی به بالین فقیر آید که کس در بند درمان نیست درد بی دوایان را
به تلخی جان سپردن در صفای اشک خود بهتر که حاجت بردن ای آزاده مرد این بی صفایان 
به هر کس مشکلی بردیم و از کس مشکلی نگشود کجا بستند یا رب دست آن مشکل گشایان را
نقاب آشنا بستند کز بیگانگان رستیم چو بازی ختم شد بیگانه دیدیم آشنایان را
به هر فرمان آتش عالمی در خاک و خون غلتید خدا ویران گذارد کاخ این فرمانروایان را
به کام محتکر روزی مردم دیدم وگفتم که روزی سفره خواهدشد شکم این اژدهایان را
به عزت چون نبخشیدی به ذلت می ستانندت چرا عاقل نیندیشد هم از آغاز پایان را
حریفی با تمسخر گفت زاری شهریارا بس که می‌گیرند در شهر و دیار ما گدایان را
 

منبع

شما می‌توانید با مراجعه به بخش تاریخ و ادبیات آکادمی انتیراپ با تاریخ و ادبیات ایرانی، مناسبت ها، شاعرها، شعرهای زیبای ایرانی آشنا شوید.

سامانه آنلاین خدمات حمل و نقل انتیراپ  

 
نصب برنامه nTirApp
افزودن به Home Screen