بازکشت به آکادمی
شعر اگر تو برفکنی در میان شهر نقاب از سعدی

ابومحمّد مُشرف الدین مُصلِح بن عبدالله بن مشرّف متخلص به سعدی، شاعر و نویسنده شعرهای فارسی است. اهل ادب به این شاعر بزرگ ایرانی، لقب «استاد سخن»، «شیخ اجل»، پادشاه سخن و حتی به صورت مطلق لقب استاد داده اند. سعدی تحصیلات خود را در نظامیه بغداد گذرانده است. نظامیه بغداد از مهمترین مراکز علم و دانش جهان اسلام در آن زمان به شمار می‌آمد.

غزل شماره 25 سعدی

سعدی در سال 606 قمری برابر با 1210 میلادی، در شیراز چشم به جهان گشوده است. برخی از صاحب نظران تولد سعدی بزرگ را حدود سال ۵۸۵ هجری قمری می‌دانند.

شعر اگر تو برفکنی در میان شهر نقاب از سعدی

اگر تو برفکنی در میان شهر نقاب هزار مؤمن مخلص درافکنی به عقاب
که را مجال نظر بر جمال میمونت بدین صفت که تو دل می‌بری ورای حجاب
درون ما ز تو یک دم نمی‌شود خالی کنون که شهر گرفتی روا مدار خراب
به موی تافته پای دلم فروبستی چو موی تافتی ای نیکبخت روی متاب
تو را حکایت ما مختصر به گوش آید که حال تشنه نمی‌دانی ای گل سیراب
اگر چراغ بمیرد صبا چه غم دارد و گر بریزد کتان چه غم خورد مهتاب
دعات گفتم و دشنام اگر دهی سهل است که با شکردهنان خوش بود سؤال و جواب
کجایی ای که تعنت کنی و طعنه زنی تو بر کناری و ما اوفتاده در غرقاب
اسیر بند بلا را چه جای سرزنش است گرت معاونتی دست می‌دهد دریاب
اگر چه صبر من از روی دوست ممکن نیست همی‌کنم به ضرورت چو صبر ماهی از آب
تو باز دعوی پرهیز می‌کنی سعدی که دل به کس ندهم کُلُّ مُدِّعٍ کَذّاب
نصب برنامه nTirApp
افزودن به Home Screen