بازکشت به آکادمی
شعر افسانه روزگار از شهریار

شهریار یکی از شاعران برجسته ایرانی بود. وی در تاریخ 11 دی ماه 1285 شمسی در تبریز چشم به جهان گشود. سید محمد حسین بهجت تبریزی متخلص به شهریار، دوران کودکی خود را به دلیل شیوع بیماری در شهر، به روستای خشکناب در شهرستان بستان آباد، سفر کرد. اصالت خانوادگی شهریار، از روستای خشکناب می‌باشد. والدین این شاعر برجسته، میرآقا بهجت خشکنابی (پدر شهریار) و خانم ننه خشکنابی (مادر شهریار) بود. پدر محمد حسین، «میرآقا بهجت خشگنابی» که به روایتی سید اسمعیل موسوی نام داشت، در شهر تبریز وکیل بود.

غزل شماره 69 شهریار- افسانه روزگار

سید محمد حسین بهجت تبریزی، بعد از پایان سیکل در تبریز، در سال 1300 از تبریز به تهران رفت و در مدرسه دارالفنون تا سال 1303، ادامه تحصیل داد. سپس در رشته پزشکی تحصیلات عالیه خود را ادامه داد.

شعر افسانه روزگار از شهریار

قمار عاشقان بردی ندارد از نداران پرس کس از دور فلک دستی نبرد از بدبیاران پرس
جوانی ها رجزخوانی و پیریها پشیمانی است شب بدمستی و صبح خمار از میگساران پرس
قراری نیست در دور زمانه بی قراران بین سر یاری ندارد روزگار از داغ یاران پرس
تو ای چشمان به خوابی سرد و سنگین مبتلا کرده شبیخون خیالت هم شب از شب زنده داران پرس
تو کز چشم و دل مردم گریزانی چه میدانی حدیث اشک و آه من برو از باد و باران پرس
عروس بخت یکشب تا سحر با کس نخوابیده عروسی در جهان افسانه بود از سوگواران پرس
جهان ویران کند گر خود بنای تخت جمشید است برو تاریخ این دیر کهن از یادگاران پرس
به هر زادن فلک آوازه مرگی دهد با ما خزان لاله و نسرین هم از باد بهاران پرس
سلامت آنسوی قافست و آزادی در آن وادی نشان منزل سیمرغ از شاهین شکاران پرس
به چشم مدعی جانان جمال خویش ننماید چراغ از اهل خلوت گیر و راز از رازداران پرس
گدای فقر را همت نداند تاخت تا شیراز به تبریز آی و از نزدیک حال شهریاران پرس

 

نصب برنامه nTirApp
افزودن به Home Screen